وی مخترع خط تولید صنعتی است که نخستین بار با هدف تولید خودروی ارزانقیمت خط تولید را به کار گرفت. او نه تنها انقلابی در صنعت اروپا و آمریکا ایجاد کرد، بلکه ترکیب تولید انبوه کالا، دستمزد بالا برای کارگران و قیمت پایین پیشنهادی او چنان تأثیری بر اقتصاد و جوامع قرن بیستم ایجاد کرد که آن را فوردیسم نامیدند. هنری فورد به یکی از مشهورترین و متمولترین مردان تاریخ صنعت تبدیل شد.
هنری فورد، (به انگلیسی: Henry Ford) (زاده ۳۰ ژوئیه ۱۸۶۳ – درگذشته ۷ آوریل ۱۹۴۷) کارآفرین، مخترع، نویسنده و نظریهپرداز آمریکایی بود که شرکت خودروسازی فورد را در سال ۱۹۰۳ تأسیس کرد.
در ادامه این مقاله قصد داریم به زندگینامه هنری فورد که پدر انقلاب صنعتی آمریکا در قرن ۲۰ محسوب می شود، بپردازیم، با ما همراه باشید.
جالبه بدونید که فورد بعد از به اتمام رسیدن تحصیلاتش در دوره دبستان به عنوان شاگرد ماشین کار در دیترویت شروع به کار کرد و سپس تعمیر کار و در انتها استاد کار شد.
هنری در سال ۱۸۹۱ وی به عنوان مهندس در شرکت روشنایی توماس ادیسون به کار پرداخت و این موضوع موجب شد تا آینده کاری خود را در یک صنعت و به صورت حرفه ای متمرکز کند و رویای ارابه بدون اسب را در سر خود پرورش دهد. در ۱۸۹۳ هنری فورد به سمت سر مهندس نایل شده بود، به همین موجب پول و اوقات فراغت کافی را به منظور پرداخت به ایده ها و رویاهای خود داشت. تلاش های او در زمینه اجرای ایده هایش در خصوص با موتور های احتراق درونی به ساخت و تکمیل نخستین وسیله نقلیه او با نام Quadricycle منتهی شد.
هنری فورد نابعه در سال ۱۸۹۶ نخستین خودری خود را ساخت که علی رغم استعداد و تلاش هایش با شکست مواجه شد. ولی وی یک آرزو و هدف معمولی نداشت تا ناامید بشود و رویایش را فراموش کند.
در واقع اگر هنری فورد در سن ۴۰ سالگی می مرد فردی شکست خورده به حساب می آمد. |
هنری فورد زمانی که شرکت فورد را تاسیس کرد، تقریبا ۴۰ ساله بود. در آن زمان (سال ۱۹۰۳) قیمت خودرو بسیار گران بود و تنها عدهی اندکی از ثروتمندان توان خرید آن را داشتند. با اینحال تنها در طول ۴ دهه، چشمانداز نوآورانهی فورد نه تنها اولین خودروی انبوه مطمئن و در استطاعت عموم را تولید کرد، بلکه جرقهای برای انقلاب صنعتی نوین بود.شیفتگی فورد نسبت به خودروهای بنزینی در دیترویت آغاز شد. جایی که او به عنوان مهندس ارشد در «شرکت الکتریکی ادیسون» کار میکرد. خودرو در آن دوران وعدهی آیندهای درخشان را میداد و فورد نیز آرزو داشت در این آینده سهمی داشته باشد. بنابراین در سال ۱۸۹۱ فورد بیشتر وقت خود را صرف ساخت وسیلهای میکرد که آن را «چهارچرخه» مینامید. اختراعی خام که از دو دوچرخه در کنارهها به همراه یک موتور بنزینی تشکیل شده بود. پس از نزدیک به یک دهه کار بر روی چهارچرخه، فورد توانست ویلیام اچ مرفی ( سرمایهدار بزرگ دیترویتی که در صنعت چوب فعال بود) را متقاعد به سواری بر روی چهارچرخهی دست سازش بکند. پس از پایان سواری، آن دو بر سر تجارت با یکدیگر به توافق رسیدند.
هنری فورد که از توماس ادیسون الهام میگرفت و رابطه خوبی با یک دیگر داشتند، از ادیسون درخواست کرد تا یک باطری الکتریکی برای ماشین او طراحی کند و برای این کار ۱.۵ میلیون دلار سرمایه گذاری انجام داد. در ادامه هنری فورد دریافت که اگر هزینه های تولید را کاهش دهد، قیمت تمام شده نیز کاهش پیدا کرده و هزینه ای که مصرف کننده برای خرید یک ماشین صرف می کند هم کاهش پیدا خواهد کرد.
در سال ۱۸۹۹ «شرکت خودروسازی دیترویت» همراه با فورد به عنوان سرپرست تولید افتتاح شد. اما این ماجراجویی تنها یک سال دوام آورد. فورد میتوانست خودرو بسازد، ولی سرعت تولیدش به حدی نبود که بتواند شرکت را سرپا نگه دارد. فورد شجاع، ایدهی تولید خودروی مسابقه را مطرح کرد. او این ایده را راهی برای معرفی کردن خودش و خودروی خود میدید. فورد بدنامی قبلی را با موفقیت خودروی مسابقهاش از بین برد. سپس او توانست حمایتهای لازم را برای تاسیس «شرکت فورد موتور» به دست آورد.
فورد یک کارخانهی واگنسازی قدیمی را خرید و به محل فعالیت خود تبدیل کرد. کارگرانی را استخدام و سپس مدل A را طراحی کرد. اولین مدل A را در سال ۱۹۰۳ به یک دندانپزشک شیکاگویی فروخت و سال بعد توانست ۵۰۰ دستگاه از آن خودرو را بفروشد. در حالی که بیشتر خودروسازان به دنبال تولید خودرو برای ثروتمندان بودند، فورد چشمانداز دیگری داشت. رویای او تولید خودرویی بود که هر کسی بتواند آن را بخرد. مدل T بر این رویا، جامهی عمل پوشاند. این مدل سادهتر، مطمئنتر و ارزانتر از مدل A بود. مدل T وقتی در سال ۱۹۰۸ عرضه شد، لقب «اسب حلبی» را به دست آورد. این خودرو در طول چند ماه به چنان موفقیتی رسید که فورد اعلام کرد شرکتاش توانایی دریافت سفارش جدیدی را ندارد. فورد موفق به تولید خودرو برای تودهی مردم شد، اما چالشی جدید برایش به وجود آمده بود. چگونه سرعت تولیدش را بالا ببرد تا بتواند متناسب با میزان سفارش خودرو تولید کند. راه حل او، خط مونتاژ شناور بود.
استدلال فورد این بود که اگر هر کارگر در یک بخش بماند و یک وظیفه را به انجام برساند، فرآیند ساخت خودرو بهتر و سریعتر پیش میرود. او برای آزمایش این نظریه دو قسمت ایجاد کرد. یک قسمت با روش قدیمی و قسمت دیگر با روش جدید شروع به تولید مدل T کردند. در نهایت آن بخش که از روش قدیمی استفاده میکرد، در بهترین حالت نزدیک به ۱۲/۵ ساعت طول میکشید تا یک مدل T بسازند، ولی قسمتی که با روش جدید کار میکرد، این کار را در کمی بیش از نصف آن زمان به انجام میرساند. فورد با بهبود این سیستم، در طول یک سال زمان ساخت یک خودرو را به ۹۳ دقیقه رساند.
به واسطهی سیستم تولید موثرش، فورد توانست قیمت تمام شدهی خودرو را صدها دلار کاهش دهد. این کاهش قیمت فورد را به دو هدف رساند که یکی فراهم آوردن لذت داشتن خودرو برای تعداد زیادی از مردم بود و دوم اینکه او توانست تعداد زیادی شغل با دستمزد عالی به وجود آورد. |
اما مشکلی به وجود آمد که فورد آن را پیشبینی نمیکرد. انجام فقط یک کار تکراری به مرور زمان باعث کاهش انگیزهی کارگران و خستگی و کاهش بازده آنان میشد. این کاهش بازدهی، شرکت را مجبور به جذب نزدیک به ۱۰۰۰ کارگر برای موقعیتهای شغلی خالی شرکت میکرد. برای حل این مشکل، فورد تصمیم گرفت حقوق روزانهی کارگران را به ۵ دلار (بیش از دو برابر حقوق کارگران آن روزها) برساند. خیلی زود کارگرها برای استخدام، جلوی درهای شرکت جمع شدند.
پس از حل مشکلات کارگری، توجه فورد به سمت مشکلی در زمینهی کنترل شرکت جلب شد. آن هم وجود سهامدارانی بود که مانند انگل در تمام تصمیمات او دخالت میکردند. فورد در سال ۱۹۱۹ با خرید تمام سهام شرکت، این مشکل را نیز حل کرد. با آزادی فورد در کنترل شرکت، او چند ایدهی جدید را نیز اجرایی کرد. علاوه بر تولید تراکتور و هواپیمای تک سرنشین، مسیر پستی سریع و اولین زمانبندی منظم برای پروازهای مسافربری از اقداماتش بود. اما بدون شک بزرگترین کار او، تاسیس کارخانهی Rouge-a (کارخانهی خودروسازی) در امتداد مسیر رود Rouge بود. کارخانهای که با مساحت ۱۰۹۶ هکتار بزرگترین مجموعهی صنعتی زمان خود بود.
هنری فورد ادامه داد؛
در طول دههی ۱۹۲۰ کارگران او در کارخانهی Rouge صدها هزار دستگاه خودروی مدل T تولید کردند. اما بازارها در حال تغییر بود و فورد داشت از نیازهای زمان عقب میافتاد. فورد با اولین رقیب جدیاش یعنی شورلت (Chevrolet) مواجه شد. در حالی که فورد تمام ۲۰ سال گذشته را وقف تولید تنها یک مدل کرده بود، شورلت استراتژی متفاوتی در پیش گرفت. شورلت هر سال یک مدل جدید و بهبود یافته را تولید میکرد. استراتژی شورلت باعث شد فورد در بازار از آنها عقب بیفتد. موفقیت شورلت اثباتی بر این ادعا بود که مردم علاوه بر کارآیی، به مدلهای متنوع هم نیاز دارند.
در این دوره اسب حلبی فورد به طور ناامیدکنندهای از رده خارج شد. تغییراتی نیاز بود و تغییرات خرج داشت. در ماه می سال ۱۹۲۷ فورد برای پیدا کردن راهی برای بازگشت به بازارها، مجبور به اخراج هزاران تن از کارگرانش شد. فورد در ۶۴ سالگی داشت برای شروعی تازه آماده میشد. با عرضهی مدل جدید A فورد جان دوبارهای گرفت. وقتی در سال ۱۹۲۹ بازار سهام با سقوط روبهرو شد، وضعیت شرکت فورد موتور از بسیاری از رقبایش بهتر بود. به لطف موفقیت مدل A، شرکت از دو سال رکود و ناکامیاش خارج شد. هنری فورد حتی در زمانی که قیمت خودروهایش رو به تنزل بود هم حقوق کارگران را بالا میبرد و تا جایی که توانست به این روند ادامه میداد.
در سال ۱۹۳۱ رکود دوباره گریبانگیر فورد شد. پس از سه سال حضور در بازارها، فروش مدل A کاهش چشمگیری پیدا کرد. یک مدل شش سیلندر شورلت و مدل جدیدی از پلیموث (Plymouth) سهم بازار فورد را تصاحب کردند. دوباره فورد مجبور به تعطیلی و فرستادن کارگران به خانههایشان شد. اما چیزی که باعث بازگشت آنها شد، مدل ۸ سیلندری بود که فورد طراحی کرد. فورد به کمک این مدل ۸ سیلندر دوباره به صدر بازگشت.
کارگرانی که به کار برگشته بودند متوجه شدند که شرایط کاری جامعه عوض شده است. افراد جوان، بشردوست و آرمانگرا تبدیل به کارخانهدارانی شدند که معتقد بودند کارگر نباید به طور روزمزد کار کند، مگر اینکه مجبور باشد. برای اطمینان دادن به کارگران بابت امنیت شغلیشان، فورد یک واحد خدمات تاسیس کرد. در این واحد یک مدیر و تعدادی سرکارگر حضور داشتند که بیشتر آنها از محکومین سابق یا بوکسورها بودند. این افراد با تهدید و اجبار قوانین را میان کارگران اجرا میکردند.
تصورات اشتباه
هنری فورد نه خودرو را ابداع کرد و نه خط مونتاژ را. او خط مونتاژ را، گاهی با دانش مهندسی خودش و البته معمولاً با پشتیبانی مالی از کارهای دیگر کارمندان خود، تا حد زیادی بهبود داد. (استفاده از خط مونتاژ در تولید خودرو از ابداعات فورد است و روش احتراق داخلی در ساخت خودرو برای برطرف کردن مشکلات و تولید انبوه با رویکرد کاهش قیمت خودرو و استفاده عموم مردم آمریکا) افتخار اختراع اولین خودروی مدرن به کارل بنز ٬یکی از بنیانگذاران مرسدس بنز، نسبت داده میشود و خط مونتاژ نیز در طول تاریخ شکل گرفته و وجود داشتهاست.
در سال ۱۹۴۱ و با داغ شدن جنگ جهانی دوم، دولت از فورد خواست تا بمبافکن «آزادیبخش بی-۲۴» را بسازد. از جایی که فورد در سال ۱۹۴۱ سکته کرده بود و سلامت فیزیکی و عقلی او رفتهرفته رو به زوال بود، سرپرستی این پروژه عمدتا به تنها پسر او (ادسل) سپرده شد. سخنگوی خوشبین فورد پیشبینی کرده بود که در هر ساعت یک بمبافکن بی-۲۴ ساخته شود، ولی در پایان سال ۱۹۴۲ تنها ۵۶ فروند از آنها ساخته شد. داشتن سابقهی بیماری قبلی از یک سو، فشار و استرس پروژه از سوی دیگر از آستانهی تحمل ادسل خارج بود. در ماه می سال ۱۹۴۳ ادسل در سن ۵۰ سالگی از دنیا رفت. هنری فورد در سن ۸۰ سالگی و با وجود کاهش چشمگیر تواناییها، با لجبازی دوباره حکمرانی فورد موتور را برعهده گرفت.
در خبرها به رییس جمهور وقت آمریکا (فرانکلین روزولت) در مورد نقش بزرگ شرکت فورد به عنوان سومین پیمانکار بزرگ دفاعی هشدار داده شد. با آگاهی از عدم صلاحیت عقلی هنری فورد که روزبهروز شکل جدیتری میگرفت، روزولت ایدههایی مانند آوردن مدیرهایی به مجموعهی فورد یا حتی ملی کردن این شرکت را در سر میپروراند. بهجای اینها، در آگوست سال ۱۹۴۳ نیروی دریایی تصمیم به برگرداندن نوهی ۲۶ سالهی هنری فورد (هنری فورد دوم) از جنگ کرد. آنها امیدوار بودند او بتواند دوباره نظم را به شرکت آشفتهی فورد برگرداند. برای ماهها همسر هنری فورد (کلارا) به او اصرار میکرد که امور را به دست نوهشان بسپارد، اما او قبول نمیکرد. در نهایت همسر ادسل (النور) هنری فورد را تهدید کرد که اگر ریاست شرکت را به دست نوهاش نسپارد، سهم خودش از شرکت را میفروشد. در سال ۱۹۴۵ نهایتا هنری فورد تسلیم شد و تاج ریاست مجموعه بر سر هنری فورد دوم قرار گرفت.
پس از کنارهگیری از ریاست، هنری فورد به انزوا رفت. فقط بعضی اوقات در رویدادهای مهم شرکت دیده میشد. این اخراج ناخواسته او را به مرگ نزدیکتر کرد. سرانجام او در اثر خونریزی مغزی در سن ۸۴ سالگی و بر روی شانههای همسرش درگذشت. دهها هزار نفر برای شرکت در مراسم خاکسپاری او شرکت کردند. برخی از کارخانههایش به احترام او تعطیل و در برخی سکوت اعلام شد. تخمین زده میشود در مجموع میلیونها کارگر برای ابراز همدردی با او تجمع کردند. همدردی با مردی که زندگی آنها را تغییر داد و به آمریکا لذت رانندگی را چشاند.
خودرویی بیرقیب :
وقتی که در سال ۱۹۳۲ فورد خودروی ۸ سیلندر جدید خود را عرضه کرد، بلافاصله دل افرادی که به دنبال خودرویی تجملی و قویتر بودند را به دست آورد. این خودرو با سرعت ۱۲۸ کیلومتر بر ساعت تبدیل به سریعترین وسیلهی چهارچرخ آن روزها شد. همچنین این خودرو خیلی زود تبدیل به خودروی محبوب دزدان بانک و گنگسترها و اوباش هم شد.
امیدوارم که از این مقاله نهایت استفاده رو برده باشید.
تهیه و گردآوری شده توسط : مرتضی بهمنی
و برگرفته از:
Stein, Ralph (1967). The Automobile Book.
دیدگاههای بازدیدکنندگان
ناشناس
لذت بردم
730 روز پیش ارسال پاسخمرتضی بهمنی
ممنون از نظر شما
729 روز پیش ارسال پاسخ